loading...

Server Error- blogfa.com

Content extracted from http://farzandjoo.blogfa.com/rss.aspx?1601648249

بازدید : 253
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 6:37

نشسته بودیم روی صندلی، یکی درمیان. همه با ماسک و گاهی تک و توک با هم حرف می‌زدند. از تخمک، اسپرم، آمپول گونالف، نگاه خدا، ناامیدی، آرزومندی، مادر شدن، مادرنشدن، سقط جنین.
کمی‌آن طرف تر چشمم افتاد به زنی مسن . لاغر با مانتویی ساده و مشکی، پاهایش را انگار از کنار در ورودی مطب به سختی می‌کشاند تا سمت جایگاه منشی. موهایش سپید بود، مثل موهای مادرم و در دستش کیسه‌‌‌ای پلاستیکی بزرگ از قرصها و جعبه‌های قرص.
به کنار منشی که رسید، نمیدانم چه شد که زد زیر گریه. آرام و بدون صدا. جوری که فقط تری چشمانش را ببینی. نمی‌دانم، انگار آمده بود کیسه‌ی قرصها را ببخشد به کس دیگری، یا آمده بود بگوید حالا چکارشان باید کند.
یکی از منشی‌ها دستش را گرفت و با لحن دلدار دهنده و کمی‌سرزنش کننده‌‌‌ای گفت: "نه دخترت قرصها رو لازم داره، به دردش می‌خوره، باید نگهشون داره و بعدا استفاده کنه."
و پیرزن را با خود برد آخر اتاق انتظار. در آخر اتاق پشت دیوار کاذب ایستادند و منشی دلداری می‌داد که: "بالاخره بچه دار میشه. مگه فکر کردی همه بار اول نتیجه می‌گیرن؟ بابا خود من، همکارام حامله شده بودن، من حامله نمی‌شدم چقدر ناراحت بودم. بالاخره آدم غصه می‌خوره...نهایتش میگی نمیشه دیگه،... ولی اگر بخوای مطمئن باش میشه."
من و همه‌ی آن ده دوازده نفری که در مطب نشسته بودیم، کم و بیش حواسمان به صدای بلند منشی بود. در چشمهای بعضیها واضح می‌توانستی خیسی اشکی را ببینی که از یک دل مچاله شده آمده.
قلبم گرفته بود و بغض گلویم را می‌فشرد.با خودم فکر کردم که حتما آی وی اف دخترش منفی شده که حالا اینقدر ناامید و خسته است. یاد مادرم افتادم و پیش خودم گفتم: "آخه چرا اینا برمی‌دارن مامانشونو با خودشون میارن تو این پروسه‌ی استرس آور...خوب دختر خودت پاشو بیا مامانتو وارد این جریان نکن که بعدش اینطوری غصه بخوره."

چگونه از ماسک غواصی دفاع کنیم؟
بازدید : 214
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 6:37

روز سوم پریودم هست و بعد از مصرف یک دوره قرص ال دی و زدن نصف آمپول هورمون رشد، آمدم که دکتر داروهای پانکچر یا تخمک گیری را تجویز کند.
دراین مسیر پا گذاشتم، با وجودی که این مدت استرس و فشار یکسری کارها و اتفاقات را دارم، اما خب فکر کردم واقعا مگر قرار است روزی برسد که تمامش بی استرس و آرام و شاد باشد؟ با همین منطق یا شاید با همین دلیل تراشی، حالا اینجا هستم. درست توی دل کار. و امیدوارم. مثل یک مادر که با چنگ و دندان از فرزندش دفاع می‌کند، همان حس قدرت را در درونم احساس می‌کنم. و حتی روح حساس و اشکهای گاه به گاهم هم نمی‌توانند این قدرت را از من بگیرند.

چگونه از ماسک غواصی دفاع کنیم؟
بازدید : 210
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 14:38

برای خودم نشسته ام عکسها و مدلهای بارداری را از اینستاگرام و اینترنت نگاه می‌کنم.
انگار این ماه که قرص ال دی می‌خورم، و مسلما از تخمک گذاری و بارداری خبری نیست، از همیشه امیدوارترم.
انگار بیشتر از هر زمانی آماده ام که همان بار اول، آی وی اف جواب بدهد و حامله بشوم.
مادرم امروز زنگ زد و گفت نامه‌‌‌ای بنویسم و داخلش آرزوهایم را. گویا فردا آغاز امامت امام زمان است و مردم معتقد نامه می‌نویسند و آن را توی آب می‌نویسند. من خوب به هزاران دلیل به معتقدی مادرم نیستم، اما به احترام حرفش نامه را می‌نویسم.
تو، یکی از آرزوهایم هستی فرزندم.

بهترین روش های افزایش سرعت سایت
بازدید : 255
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 6:39

تا جایی که من می‌دانم، معمولا آی وی اف حداقل شش ماه بعد از بارور نشدن زن توصیه می‌شود. البته مثلا برای آنهایی که فقط برای تعیین جنسیت می‌روند آی وی اف می‌کنند یا آنهایی که همسرشان آزو اسپرم است؛ یعنی اسپرم ندارد و باید از بیضه اش اسپرم بگیرند یا به عبارتی تسه کنند، اوضاع فرق می‌کند. بعضی دکترها هم تا ببینند سنت چهل سال به بالاست سریع پیشنهاد آی وی اف می‌دهند.
قبل از اینکه بخواهی وارد سیکل آی وی اف بشوی، دکتر متخصص زنان از تو یکی دو آزمایش می‌خواهد. این آزمایش که نیاز به ناشتایی هم ندارد، آزمایش خون و ادرار است که میزان پرولاکتین، تیرویید و ذخیره تخمدان (هرمون amh) تو را می‌سنجد و البته کلی چیزهای دیگر. دکتر معمولا رحمت و تخمدانت را معاینه می‌کند و اگر خیلی معروف و سرشلوغ! باشد، دستیاری دارد که سوالاتی درباره‌ی سن و سال و طول مدت پریودی و ناباروری ات می‌پرسد. معاینه و سونوی پستان هم پیشنهاد می‌کند. عکس رنگی یا هیستروآنسفالوگرافی هم بایست انجام بدهی تا مشخص شود احیانا چسبندگی یا انسداد لوله‌های رحم نداشته باشی‌ و رحمت شکل غیرعادی نداشته باشد. همسرت هم آزمایش اسپرم می‌دهد و اگر کیفیت و تعداد و سرعت خوبی نداشته باشد، آزمایش دی‌‌ان‌ای یا شکست اسپرم (dfi) هم از او می‌خواهند.
معمولا در این مرحله داروهای مکمل هم به زن داده می‌شود: مثل اووابوست یا پودر اینوفولیک، مولتی ویتامین یا قرص اووژن یا فرتیل اید، رویال ژلی و قرص امگا سه و ازین چیزها که به کیفیت تخمکگذاری و افزایش تعداد فولیکولهایت کمک کند. چون در سیکل آی وی اف مهم این است که تعداد فولیکولهای بالغت هر چه بیشتر باشند تا تخمکهای بیشتری از آنها استخراج کنند و شانس به دست آمدن جنین باکیفیت تر و بیشتر بالا برود.

چی میشه به منم ی نگاهی کنی :)
بازدید : 224
يکشنبه 26 مهر 1399 زمان : 4:38

پریروز پریود شدم و شروع کردم به مصرف قرصهایی که دکتر برای ابتدای آی وی اف تجویز کرده. با خودم فکر کردم فلانی، بیا امیدوار و خوش باش دیگر. تو که تمام این یک سال و اندی گذشته را بیشتر درحالت ناامیدی و یک جور ناباوری ازینکه بالاخره باردار خواهی شد، گذراندی. بیا حداقل حالا که وارد سیکل آی وی اف شدی شروع کن به تغییر نگاهت به زندگی. اینطور نباش که چون مثلا الان سی و شش سالت است و شوهرت مشکل اسپرم دارد بیایی مثل آدمهای افسرده ناامیدانه فکر کنی که احتمال باروریت کم شده و چه و چه. حداقلش این است که اگر هم بنا به دلایلی این آی وی اف موفقیت آمیز نبود، تو امید را انتخاب کرده‌‌‌ای و خوشبینی را.
خلاصه اینکه با خودم انقدر حرف زدم که راضیش کردم بالاغیرتا این دو سه ماهی که پروسه‌ی آی وی اف ممکن است طول بکشد، آدم قوی‌‌‌ای باشم و خوشبین.
این هم از تصمیمات خوشبینانه‌ی من:
یک_ بروم موهایم را رنگ و مش کنم چون ممکن است تا نه ماه دیگر نتوانم مو رنگ کنم.
دو_ دو تا اسم برای بچه پیدا کنم که بعدا در گیرو دار اسم نباشیم.
سه_ از فرصتهایم قبل از بارداری استفاده کنم چون بعدا ممکن است انقدر وقتم آزاد نباشد و نتوانم به خودم برسم.
چهار_دعواها و حرفهای زن و شوهری آزارم ندهد و مثل یک مادر، قوی باشم و نگذارم چیزی من را از درون بشکند‌.
راستی حساب کردم اگر آبان یا آذر آی وی اف کنم فرزندم مردادی یا شهریوری می‌شود. خوب خوب است حداقل نیمه‌ی اولی می‌ماند و مثل مادرش قرار نیست زودتر از سنش برود مدرسه.

قتل معلم تاريخ در حومه پاريس به دليل نمايش كاريكاتور پيامبر اسلام
بازدید : 221
پنجشنبه 23 مهر 1399 زمان : 10:38

به خواهرم گفتم: "می‌خوام آی وی اف کنم این ماه". طرز نگاهش طوری بود که انگار اگر او به جای من باشد، از اینکه خودش را وارد پروسه‌‌‌ای استرس آور کند، می‌ترسد، اما چون لحن جدی و بی خیال و قوی من را شنید، ازینکه می‌خواستم این کار را انجام بدهم، ظاهرا خوشحال شد.

این داستان : چگونه نامهربان باشیم؟
بازدید : 323
دوشنبه 20 مهر 1399 زمان : 23:38

امروز روز بیست و پنجم سیکل پریودم است. و این یعنی تا سه چهار روز دیگر باید پریود بشوم. حساب کرده ام که دارم روزی هشت قرص و مکمل می‌خورم این روزها. و رفته رفته دارم آماده می‌شوم تا برای شروع آی وی اف، داروها و آمپولها و استرسها و نگرانیهای دیگری به بدنم تحمیل کنم. گاه با خودم فکر می‌کنم آیا حالت غم و افسردگی‌‌‌ای که در روزهای منتهی به پریود با خودم حمل می‌کنم، از تاثیرات این داروهاست یا بخاطر این است که بدنم ناخودآگاه حس می‌کند که این ماه هم خبری نیست. برای همین اینطور غمگین می‌شود و اشکش دم مشکش است!

نهال گردو چندلر
بازدید : 325
چهارشنبه 15 مهر 1399 زمان : 1:37

می‌گویند بین باردار شدن و بی خیالی رابطه‌ی مستقیمی‌است متاسفانه!. یعنی هرچقدر بیخیالتر باشی و یه قول معروف خودت را رها کنی، زودتر حامله خواهی شد. البته من دلیل علمی‌این قضیه را چندان نمی‌دانم اما در مورد پیش آمدن موقعیت ازدواج هم یک همچنین چیزی را درک کرده ام. اینکه هر چقدر خودم را درگیر کارهای جالب انگیز و مشغولیتهای هدفمند می‌کردم، اوضاع پیشنهادات عشقی بهتر بود. حالا در مورد بچه دار شدن هم این جریان صدق می‌کند انگار. اما از ابتدایی که اقدام به بارداری کردم، هر بار خواستم بیخیال باشم، نشد. اول کار که رفتم یک تقویم تخمکگذاری روی موبایلم نصب کردم و اطلاعات روزهای پریودی، روابط منجر به بارداری!، حتی گاه حال و احوالاتم را درآنجا ثبت کردم و این کار هر ماه ادامه دارد. این شده که هر ماه، روزی نبوده که این تقویم را چک نکنم، و چک کردن، همان و دانستن روز دقیق سیکل پریودی همان و خیال بافی برای آن ماه همان و منتظر تغییرات بدنی و عقب افتادن پریود بودن همان! و در پی آن امیدواریها و ناامیدی‌های ناگهانی همان. البته ماههای اول که خوش خیال تر بودم، در سایتها چرخ می‌زدم تا مطلبی دال بر حامله بودنم پیدا کنم و علایم خودم را به زور هم شده به علایم بارداری بچسبانم! حتی اگر شده یک سردرد ساده یا دلپیچه داشته باشم. حالا که فکر می‌کنم، میبینم آن اوایل خوشبین تر و خوشحال تر بودم. درست است که هنوز هم هر ماه شروع می‌کنم به شمردن سرسری نه ماه بعد، تا تاریخ احتمالی به دنیا آمدن بچه‌ی کذایی را برآورد کنم، اما ته دلم دیگر آن انگیزه و انرژی قبل را ندارم. گاهی حتی پشیمان می‌شوم از اقدام برای بارداری، وقتهایی که با شوهرم دعوا می‌کنیم با حرص در دلم می‌گویم «خداروشکر بچه نداریم». یا زمانهایی که وسوسه می‌شوم برای اینکه به خارج از کشور مهاجرت کنیم هم همینطور. اما واقعیت این است که این حال و هوا موقتی است و باز هم صمیمانه دلم می‌خواهد من هم به زودی مادر بشوم. هرچند که ترسی کمرنگ از آینده‌ی این جامعه و مسئولیت مادر شدن همیشه همراهم است.

صحبت مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با خورشید
بازدید : 393
سه شنبه 14 مهر 1399 زمان : 18:37

با خودم فکر می‌کنم چرا آبان را برای آی وی اف انتخاب کردم و پاسخش را می‌دانم. چون بخش خرافاتی درونم کمی‌امیدوار است که روز تولدم خدا هدیه اش را به من بدهد و بخش عجول وجودم خوب می‌داند که نه بخاطر ماه آبان، که بخاطر اینکه دیگر از انتظار خسته شده می‌خواهد آی وی اف کند.

حس مبهم منفی ...!

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی